محمدرضا پهلوی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
فرزند ذكور ارشد رضاشاه و دومين و آخرين پادشاه از سلسلهى پهلوى. در تاريخ 4 آبان ماه 1298 ش توأمان با خواهرش اشرف در محلهى سنگلج تهران متولد شد. مادرش دختر ميرپنج تيمور آيرملو بود. در 1304 ش و در 6 سالگى به سمت وليعهد ايران تعيين گرديد. در 1305 ش تحصيلات رسمى خود را در مدرسهى نظام تهران آغاز كرد. در شهريور 1310 پدرش او را براى تحصيل به كشور سوئيس فرستاد. در نيمههاى سال 1315 ش به ايران بازگشت و وارد دانشكدهى افسرى شد. دورهى دو سالهى آن را به پايان رسانيد و با درجهى ستوان دومى در بازديدها و مسافرتهاى پدرش او را همراهى مىكرد. در 1318 ش به دستور پدرش با فوزيه دختر ملك فواد و خواهر ملك فاروق پادشاه مصر ازدواج كرد. در شهريور ماه 1320 ش كه كشور ايران مورد هجوم و حملهى نيروى نظامى شوروى و انگلستان قرار گرفت، آنها موافقت كردند تا محمدرضا جانشين پدرش گردد. رضاشاه روز 25 شهريور ماه 1320 ش استعفا داد و عازم اصفهان شد. محمدعلى فروغى نخستوزير، در همان روز در جلسهى فوقالعادهى مجلس شوراى ملى استعفاى رضاشاه و پادشاهى محمدرضا پهلوى را اعلام كرد. روز 26 شهريور ماه، شاه جديد طى نطقى كه توسط محمدعلى فروغى تهيه و با اصلاح هيئت وزيران تصويب شده بود، ضمن اجراى مراسم سوگند، در جلسهى فوقالعادهى مجلس متذكر شد كه او يك پادشاه قانونى خواهد بود و طبق اصول قانون اساسى و متمم آن سلطنت خواهد كرد و افزود اگر در گذشته به مردم ايران اجحافى شده باشد، برطرف و جبران خواهد شد. در همان روز فرمان عفو عمومى زندانيان سياسى و عادى صادر شد و كليهى اتباع آلمانى و ايتاليائى، ايران را ترك كردند و اقداماتى چند در جهت خواست مردم انجام گرفت. تشكيل احزاب آزاد شد و حزب تودهى ايران به رهبرى سليمان محسن اسكندرى، موجوديت خود را اعلام كرد. با مرخص شدن سربازان و بازنشسته شدن عدهى زيادى از امراء و افسران ارشد، دورهى آرامش ظاهرى كه تحت لواى سرنيزه در تمام نقاط كشور به چشم مىخورد، رخت بربست و عشاير فارس و آذربايجان و خراسان و بلوچستان، سر به شورش برداشتند. افزايش قيمتها به نحو چشمگيرى همه چيز را تحتالشعاع قرار داد و قانون افزايش حقوق كارمندان و قانون استرداد املاك مغصوبه از مردم تصويب شد. در همان اوان عمر مجلس دوازدهم پايان يافت. روز پايانى مجلس، شيخالاسلام ملايرى به عنوان وصى از شهادت سيد حسن مدرس سخن گفت و تقاضا نمود عاملين اين قتل فجيع محاكمه و مجازات شوند. روز 22 آبان ماه مجلس سيزدهم افتتاح شد و با وجود آنكه وكلاى اين دوره در دوران ديكتاتورى انتخاب شده بودند، ولى معلوم شد كه مىخواهند از قدرت قانونى خود استفاده كنند. در تاريخ 30 آذر ماه طى مادهى واحدهاى پيماننامهى اتحاد بين دولت ايران و دولتين شوروى و انگلستان در مجلس مورد بحث واقع شد و با بيانات نمايندگان موافق و مخالف بالاخره در روز ششم بهمن ماه 1320 با 80 رأى موافق از 93 نفر عدهى حاضر، به تصويب رسيد. فروغى در مقابل تحريكات نمايندگان و روزنامهها و احزاب، تاب مقاومت نياورد و از سمت خود استعفا نموده و مخفى شد. مجلس پس از يأس از فروغى، على سهيلى را به اتفاق آراء به نخستوزيرى برگزيد. مدت نخستوزيرى او بيش از چهار ماه طول نكشيد. سهيلى رفت و به جاى او احمد قوام نشست. محاكمهى عدهاى از عمال نظميه از جمله سرپاس مختارى در ديوان كيفر كاركنان دولت منجر به صدور حكم حبس گرديد و در مورد سيد حسن مدرس و سردار اسعد و نصرتالدوله فيروز فقط شخصى به نام پزشك احمدى كه در زندان توسط آمپول هوا عدهاى را به قتل رسانيده بود محكوم به اعدام شد و سرپاس مختارى رئيس شهربانى نيز پس از دو سه سال تحمل زندان مورد عفو شاه واقع شد. در نيمهى دوم 1321 وضع كميابى غله و نان و خواروبار شديدتر شد. روز هفدهم آذر ماه 1321 مردم در تهران قيام كردند. آن روز ميدان بهارستان اولين جايگاه مردم براى اجتماع بود و خواستهى آنها توسط نمايندگان مجلس به جائى نرسيد و محمدرضا پهلوى هم نتوانست دردى را دوا كند. پليس و نظاميان به روى مردم آتش گشودند. چون اوضاع شهر هر لحظه وخيمتر مىشد، شاه و نخستوزير، حاكم نظامى و رئيس شهربانى را مقصر قلمداد نموده، آنها را عزل كردند. سپهبد اميراحمدى با اختيارات كامل به فرماندارى نظامى تهران و فرماندهى سپاه مركز منصوب شد و شدت عمل او موجب گرديد مردم از صحنه خارج شوند. ولى اقدامات احمد قوام براى اعادهى امنيت و وفور خواروبار به جائى نرسيد و بالاخره پس از شش ماه زمامدارى، از كار كنارهگيرى نمود. محمدرضا پهلوى با مشورت عدهاى از نمايندگان مجلس، على سهيلى را براى بار دوم به نخستوزيرى برگزيد. از حوادث مهم اين دوره، اعلان جنگ دولت ايران به آلمان است. در اواسط 1322 ش نيروهاى نظامى متفقين خبر از ستون پنجم آلمان در ايران دادند و تعداد زيادى از رجال، امراء و افسران عالىمقام و كاركنان راهآهن و مالكين و روزنامهنگاران را توقيف كردند و جمعى را در اراك و جمعى را در رشت به زندان انداختند. روز ششم آذر ماه 1322 ش روزولت، چرچيل و استالين به اتفاق جمع كثيرى از سياستمداران و نظاميان سه كشور، كنفرانسى در تهران تشكيل داده و تصميماتى اتخاذ كردند. محمدرضا پهلوى به ديدار روزولت و چرچيل رفت و چند لحظهاى با آنها سخن گفت ولى استالين براى ديدار شاه به كاخ اختصاصى آمد و ساعتى به مذاكره نشست. در اعلاميهى پايانى كنفرانس تهران، سه كشور حفظ استقلال و حاكميت ايران را تصديق نموده و مقرر گرديد با ايران طبق منشور ملل متحد عمل شود. به مناسبت اختتام دورهى سيزدهم مجلس شوراى ملى، فرمان انتخابات دورهى چهاردهم صادر گرديد و على سهيلى نخستوزير، مأمور اجراى آن شد. انتخابات دورهى چهاردهم مجلس شوراى ملى از رويدادهاى مهم مجلس در طول تاريخ مشروطيت ايران است. انتخابات اين دوره پس از هشت بار انتخابات كه در دورهى ديكتاتورى انجام گرفته بود، به مردم فرصت داد تا رأى خود را به هركس كه مايل باشند بدهند. متنفذين و مالكان و تجار و دولتمردان با حربههائى كه در دست داشتند، وارد مبارزات انتخاباتى شدند. محمدرضا پهلوى و دولت نيز كانديداهائى داشتند كه با تمام نيرو آنها را تقويت مىكردند. سرانجام، انتخابات در تهران و شهرستانها انجام گرفت. حزب تودهى ايران 8 كرسى در مجلس به دست آورد. در تهران و شهرستانها عدهاى رجال كه در دوران رضاشاه در تبعيد يا انزوا بسر مىبردند مانند دكتر محمد مصدق، سيد محمدرضا فيروزآبادى، سيد ضياءالدين طباطبائى و حسين پيرنيا انتخاب گرديدند.
فراكسيون حزب تودهى ايران و دكتر محمد مصدق با اعتبارنامهى سيد ضياءالدين به مخالفت برخاستند. دكتر مصدق عنوان كرد كه مخالفت با اعتبارنامهى سيد ضياءالدين واجب كفائى است و با مخالفت من از ديگران سلب مسئوليت مىشود. حزب توده مخالفت خود را پس گرفت. نطق طولانى مصدق از يك طرف و پاسخ سيد ضياءالدين از طرف ديگر و توضيحات ضياءالملك فرمند، حقايقى از كودتاى سوم حوت 1299 ش را روشن ساخت. ولى باز قسمتى از آن گفته نشد و بالاخره اعتبارنامهى سيد ضياءالدين مورد تأييد قرار گرفت. در همين مجلس، اعتبارنامهى سيد جعفر پيشهورى نمايندهى اول تبريز كه در تمام دورهى رضاشاه در زندان به سر مىبرد و پس از شهريور 1320 روزنامهى آژير را منتشر مىساخت، رد شد. پس از رسميت مجلس چهاردهم، طبق عرف پارلمانى، على سهيلى استعفا داد ولى مجلس محمد ساعد را به نخستوزيرى برگزيد. دولت ساعد از همان نخستين روزهاى شروع به كار، با مشكلات عديدهاى مواجه شد. كارگران كارخانجات دست به اعتصاب زدند، حزب توده با تشكيل كنگره فعاليت خويش را تشديد كرد و هيئتى تحت رياست كافتارادزه معاون كميسارياى خارجهى شوروى وارد ايران شد تا امتياز نفت شمال ايران را به دست بياورد. به دنبال ورود اين هيئت، حزب توده در خيابانهاى تهران تظاهرات نمايشى راه انداختند و خواستار اعطاى نفت شمال ايران به شوروى شدند. دكتر مصدق ضمن نطق مهمى در مجلس شوراى ملى، طرحى راجع به نفت به تصويب رسانيد كه به موجب آن هيچ يك از مقامات كشور حق نداشتند راجع به نفت با خارجىها مذاكره يا قرارداد منعقد سازند و كسانى كه مرتكب چنين كارى شوند، ضمن انفصال دائم از خدمات دولتى، سه تا هشت سال حبس مجرد خواهند داشت. هيئت كافتارادزه، تهران را ترك كردند و بعد كابينهى ساعد سقوط نمود و سهامالسلطان بيات روى كار آمد و به دولت ژاپن اعلان جنگ داد و پس از چهار ماه نيز از كار كناره گرفت و ابراهيم حكيمى (حكيمالملك) ظرف چند روز و محسن صدر (صدرالاشراف) چند ماهى دوام نياورده، استعفا دادند و هرج و مرج در بعضى نقاط كشور مخصوصاً در آذربايجان با قيام جعفر پيشهورى و تشكيل حزب دموكرات و اعلام خودمختارى آذربايجان به پشتيبانى ارتش شوروى بالا گرفت. ابراهيم حكيمى براى بار دوم نخستوزير شد (مهر 1324 ش) و پس از اعلام شكايت عليه شوروى به شوراى امنيت، كناره گرفت و احمد قوام (قوامالسلطنه) در بهمن 1324 ش به جاى وى منصوب گرديد. قوام ضمن مذاكرات خود در مسكو، قول واگذارى نفت شمال ايران را به شوروى داد و ارتش شوروى نيز بعضى از نقاط آذربايجان را تخليه كرد ولى در بعضى نقاط ديگر باقى ماند و موجب شكايت مجدد ايران عليه شوروى به شوراى امنيت گرديد و سفير تامالاختيار شوروى در ايران بر اثر شكايت ايران و فشار آمريكا، ناچار اعلاميهاى مشترك با ايران صادر كردند مبنى بر اينكه قواى شوروى ظرف يك ماه و نيم ديگر آذربايجان را ترك مىكند و قرارداد ايجاد شركت نفت ايران و شوروى تا هفت ماه ديگر به مجلس تسليم خواهد شد و مسئلهى آذربايجان چون امرى داخلى است، با مسالمت حل و فصل گردد. دولت قوام با بازىهاى مختلف سياسى از قبيل انتخاب سه وزير تودهاى و توقيف عدهاى از طرفداران انگليس، دولت خودمختار آذربايجان را ساقط نمود و امنيت را در كردستان و فارس بازگردانيد و حاكميت ايران را در سرتاسر كشور استقرار داد و در 1326 ش مجلس پانزدهم را افتتاح نمود و قرارداد نفت ايران و شوروى را به مجلس برد و اين قرارداد به اتفاق آراء رد شد و دولت شوروى ايران را عهدشكن ناميد. كابينهى قوام به تحريك محمدرضا پهلوى ساقط شد و براى بار سوم حكيمى روى كار آمد. شاه، عبدالحسين هژير را كانديداى نخستوزيرى نمود و مصراً از نمايندگان خواست تا به او رأى اعتماد دهند. مجلس هژير را به رياست دولت برگزيد ولى از همان نخستين ساعات نخستوزيرى وى، آيتاللَّه كاشانى و دكتر مصدق و ياران او در مقام مبارزه با دولت جديد برآمدند و فدائيان اسلام در اين مبارزه نقش اساسى داشتند. دولت عبدالحسين هژير تاب مقاومت نياورد و پس از چهار ماه ساقط شد و ساعد از طرف مجلس عهدهدار نخستوزيرى گرديد. بعد از ظهر 15 بهمن 1327 ش محمدرضا پهلوى در دانشگاه تهران توسط ناصر فخرآرائى، هدف پنج گلوله واقع شد. ولى گلولهها به هدف اصابت نكرد و ضارب در همان هنگام به ضرب چند گلوله از پاى درآمد. به دنبال حادثهى دانشگاه تهران، حكومت نظامى اعلام شد و هيأت وزيران، حزب توده را غيرقانونى اعلام نمود و دستگيرى سران و تصرف مراكز و كلوپهاى حزب در تهران و شهرستانها آغاز گرديد و آيتاللَّه سيد ابوالقاسم كاشانى نيز در آن روز بازداشت و به خرمآباد تبعيد گرديد. محمدرضا پهلوى پس از واقعهى دانشگاه، در فكر افزايش بيشتر قدرت افتاد. دولت ساعد، در اجراى خواستهى شاه، مجلس مؤسسان را تشكيل و اصل 48 قانون اساسى را اصلاح و يك اصل الحاقى نيز به تصويب رسانيد. شاه با كسب حق انحلال مجلسين، قدرت بيشترى به دست آورد. انتخابات دورهى اول مجلس سنا و دورهى شانزدهم مجلس شوراى ملى در همين ايام انجام گرفت و در نتيجه اقليتى قوى به رهبرى دكتر مصدق به مجلس شانزدهم راه يافت. ساعد در پايان سال 1328 از كار كنارهگيرى نمود و محمدرضا پهلوى بدون مراجعه به رأى تمايل نمايندگان، على منصور را به نخستوزيرى برگزيد و پس از معرفى وزيران، منصور در مقابل سؤالات نمايندگان راجع به نفت سكوت اختيار كرد و نمايندگان مجلس تصميم گرفتند كميسيون خاصى براى رسيدگى به امر نفت تشكيل دهند كه 18 نفر عضو آن باشند. پس از انتخاب اعضاء كميسيون، دكتر مصدق به رياست كميسيون انتخاب گرديد.
روز پنجم تيرماه به طور ناگهانى على منصور استعفا داد و سپهبد رزمآرا فرمان نخستوزيرى گرفت. در همان روز آيتاللَّه كاشانى و جبههى ملى اعلاميهاى عليه نخستوزيرى رزمآرا صادر كردند و هنگام معرفى وزيران، مجلس به شدت متشنج گرديد. ولى سرانجام دولت رزمآرا رأى اعتماد گرفت. حال آنكه غالب سناتورهاى انتصابى به دولت رأى ندادند و اين خود دليل بر اين نكته بود كه شاه در اثر فشار سياستهاى خارجى، به نخستوزيرى رزمآرا تمكين نموده است. نمايندگان جبههى ملى بعد از چند ماه، رزمآرا را به علت تعلل در استيفاى حقوق ملت ايران در مورد نفت، استيضاح كردند. سرانجام پيشنهاد ملى كردن صنعت نفت از طرف عدهاى از نمايندگان تسليم مجلس شد. رزمآرا در جلسهى خصوصى مجلس با ملى كردن صنعت نفت مخالفت كرد و آن را خيانت به كشور دانست. بحران نفت ضمن تشكيل اجتماع عظيمى از طرف آيتاللَّه كاشانى شدت گرفت تا اينكه در روز 16 اسفندماه 1329، رزمآرا در مسجد سلطانى (امام خمينى) به ضرب چند گلوله به وسيلهى خليل طهماسبى از فدائيان اسلام، از پاى درآمد و در دم جان سپرد و كميسيون خاص نفت، ملى شدن صنعت نفت را در سراسر كشور تصويب كرد. حسين علاء جانشين رزمآرا، با به هم خوردن وضع عمومى خوزستان و اوجگيرى اعتصاب در آنجا، روز ششم ارديبهشت 1300 از كار كنارهگيرى كرد و در جلسهى فوقالعادهى مجلس كه روز هفتم ارديبهشت تشكيل شد، به دكتر مصدق پيشنهاد نخستوزيرى شد و او نيز نخستوزيرى را پذيرفت. دكتر مصدق برنامهى كار خود را بر دو اصل استوار ساخت: 1) اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت؛ 2) اصلاح قانون انتخابات. دولت از مجلسين رأى اعتماد گرفت. دولت انگلستان پس از تهديدهاى مكرر به شوراى امنيت شكايت كرد و شوراى امنيت پس از دفاع دكتر مصدق از ملى شدن صنعت نفت، قطعنامهى انگلستان را در مورد نفت مسكوت گذارد تا اينكه حكم ديوان داورى لاهه صادر شود. دكتر مصدق براى توازن بودجه به تقليل هزينهها پرداخت و مبلغ معتنابهى از بودجهى دربار را كسر نمود و اختلافات پنهانى شاه و مصدق آشكار گرديد. تحريكات دربار و عدهاى از امراء و افسران ارتش موجب درخواست دكتر مصدق از شاه براى واگذارى وزارت جنگ به خود شد و شاه اين تقاضا را نپذيرفت و مصدق از رياست دولت استعفا نمود. به دنبال استعفاى مصدق، مجلس شوراى ملى با 40 رأى به احمد قوام ابراز تمايل كرد و محمدرضا فرمان او را با اعطاى مجدد لقب «جناب اشرف» صادر كرد و مردم عليه شاه و قوام تظاهرات نموده خواستار بازگشت دكتر مصدق شدند. از طرف تمام دستجات، روز 30 تير براى تظاهرات همهجانبه تعيين شد. در آن روز در تهران و شهرستانها تظاهرات عظيمى برپا شد و نيروى انتظامى براى شكست تظاهرات به روى مردم آتش گشودند كه عدهى زيادى كشته و مجروح شدند. سرانجام مردم پيروز شدند و قوام بركنار شد و شاه با تمايل مجلس، فرمان نخستوزيرى مصدق را صادر كرد. مصدق با اختياراتى كه از مجلس گرفت، در وزارت جنگ دست به تصفيهى دامنهدارى زد و عدهى زيادى از امراى ارتش را بازنشسته نمود و همين بازنشستگان، شروع به فعاليت و كارشكنى عليه مصدق نمودند. در مهرماه 1331 ش مصدق روابط سياسى با دولت انگلستان را قطع كرد. عدهاى از ياران و نزديكان مصدق، روى از او برتافته به جمع مخالفان پيوستند و براى نابودى دولت مصدق از هيچ تلاشى روى برنگردانيدند. دستگيرى و به قتل رسانيدن سرتيپ افشار طوس رئيس شهربانى، پيوند ناميمونى بين ياران سابق مصدق و افسران بازنشستهى ارتش بود. مجلس هفدهم در سال 1332 ش چهرهى نامطلوبى نشان داد و 52 نفر از نمايندگان از نمايندگى استعفا دادند و بدين ترتيب عملاً كار مجلس تعطيل گرديد و براى انحلال آن، مصدق متوسل به مراجعه به آراء عمومى (رفراندوم) شد. در همين ايام توافق انگلستان و آمريكا براى ساقط كردن حكومت مصدق كه قبلاً طرحريزى شده بود به مرحلهى اجرا درآمد. شاه در 22 مرداد 1332 ش حكم عزل مصدق و نخستوزيرى سرلشكر زاهدى را صادر نمود و خود پس از صدور فرمان، به رامسر عزيمت نمود. ساعت 2 بامداد 25 مرداد، سرهنگ نصيرى فرمانده گارد، فرمان را به مصدق ابلاغ نمود، ولى هنگام خروج از منزل بازداشت شد و راديو تهران اين اقدام را كودتا خواند و شاه و همسرش با يك هواپيما از طريق عراق عازم ايتاليا شدند. روزهاى 25 تا 27 مرداد در سرتاسر ايران اجتماعات بزرگى تشكيل شد و دكتر حسين فاطمى وزير امور خارجه خواستار لغو نظام سلطنتى شد. تمام حوادث و اتفاقات به نفع دكتر مصدق پيش مىرفت تا اينكه طبق نقشهى آمريكا و انگلستان، اوضاع از بامداد روز 28 مرداد تغيير يافت و عدهاى در پناه نظاميان، به نفع شاه به تظاهرات پرداختند و دامنهى آن تدريجاً وسعت گرفت. زاهدى از مخفيگاه خود خارج شد و با عدهاى ادارهى راديو را اشغال كرد. خانهى مصدق مورد حملهى شديد واقع شد و مصدق و چند نفر از همكاران او به خانهى مجاور پناه بردند. در شهر تهران و ساير شهرها حكومت نظامى اعلام گرديد. مأموران نظامى به جلب و بازداشت همكاران مصدق پرداختند. مصدق خود را در اختيار دولت جديد قرار داد و در باشگاه افسران بازداشت شد. كودتاچيان به ترفيع درجه و گرفتن پاداش مفتخر شدند. روز 31 مرداد، شاه به ايران بازگشت و به زاهدى درجهى سپهبدى و نشان درجهى اول تاج اعطاء نمود و زاهدى نيز اعضاى كابينهى خود را تعيين و معرفى كرد و دولت آمريكا نيز مبلغ 45 ميليون دلار به دولت زاهدى كمك مالى كرد. دادستان ارتش براى دكتر مصدق و سرتيپ تقى رياحى از دادگاه نظامى تقاضاى اعدام كرد و دادگاه بدوى و تجديد نظر، آن دو را به سه سال حبس محكوم كردند.
نمايندگان مجلس هيجدهم و دورهى دوم مجلس سنا انتخاب شدند. دولتين آمريكا و انگلستان براى مذاكره و حل مسألهى نفت، نمايندگانى به طور غيررسمى به ايران اعزام كردند و آنتونى ايدن وزير خارجهى انگلستان، از تجديد روابط دو كشور سخن گفت و دولت ايران از آن سخنان استقبال كرد و روابط سياسى دو كشور تجديد شد و سفارتخانهها در تهران و لندن گشايش يافتند. مذاكرات براى حل مسألهى نفت در تهران آغاز شد و با گذشت قريب چهار ماه مذاكره، اعلاميهى موافقت در مورد واگذارى نفت به كنسرسيوم بينالمللى صادر گرديد و قرارداد آن با وجود اعتراض جمع كثيرى از علما و اساتيد دانشگاه و رجال كه آن را مخالف مصالح ملى مىدانستند، در مجلسين به تصويب رسيد و روز بعد نيز شاه قانون را توشيح و دستور اجراى آن را داد. در همين ايام دكتر حسين فاطمى كه اولين پيشنهاددهندهى ملى شدن صنعت نفت در كميسيون مخصوص نفت بود، تيرباران شد و لطفى وزير دادگسترى مصدق در منزلش مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در آذرماه 1333 ش شاه عازم آمريكا گرديد و اين مسافرت قريب دو ماه به طول انجاميد و توافق كامل بين شاه و كاخ سفيد به عمل آمد. مستشاران نظامى آمريكا براى بازسازى ارتش به ايران آمدند و بالاخره شاه موفق شد تا با جلب آمريكا، اختيار ادارهى كشور را خود به دست گيرد. زاهدى بر اثر فشار شاه، از نخستوزيرى استعفا داد و حسين علاء وزير دربار، به جاى او منصوب شد. علاء وزيران كابينهى خود را با نظر شاه تعيين نمود و از آن جمله امير اسداللَّه علم سمت وزارت كشور را گرفت. پيمان همكارى در شهريور ماه 1334 ش بين ايران و تركيه و عراق كه دولتهاى پاكستان و انگلستان نيز به آن ملحق شدند به صورت مادهى واحده به مجلس سنا داده شد. دولت شوروى و كشورهاى اروپاى شرقى، دولت ايران را مورد حمله و اعتراض شديد قرار دادند و در داخل كشور نيز اعتراض آشكار و پنهان به اين اقدام شروع شد به طورى كه در روز 25 آبان ماه 1334 ش در شبستان مسجد شاه، حسين علاء كه در مجلس ختم مصطفى كاشانى شركت كرده بود، مورد حملهى يكى از اعضاى جمعيت فدائيان اسلام قرار گرفت. به دنبال اين سوء قصد، شاه دستور دستگيرى و مجازات اعضاى فدائيان اسلام را صادر كرد. در روز 27 آبان، نواب صفوى، خليل طهماسبى، مظفر ذوالقدر و سيد محمد واحدى در لشكر دو زرهى تيرباران شدند و به بهانهى پروندهى قتل رزمآرا، آيتاللَّه كاشانى و عدهى ديگرى توقيف و زندانى شدند. دورهى نوزدهم مجلس در بهار سال 1335 ش شروع به كار كرد و شاه با اجازهاى كه از مجلس مؤسسان گرفته بود، در كنگرهاى، اصولى از قانون اساسى را تغيير داد و از جمله مدت و تعداد نمايندگان افزايش يافتند و شاه هم در مقابل لوايح مالى دولت، حق وتو گرفت. لايحهى تأسيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور از تصويب مجلسين گذشت. مدت دو سال نخستوزيرى حسين علاء با تحكيم پايههاى قدرت شاه سپرى شد و دكتر منوچهر اقبال از نزديكان شاه، به نخستوزيرى مبعوث گرديد و تشكيل حزب اكثريت را به نام مليّون اعلام كرد و علم نيز موجوديت حزب اقليت را به نام حزب مردم اعلام نمود. در ايام نخستوزيرى دكتر اقبال، سياست داخلى كشور به طور كلى تحت نظر شاه و در اختيار سازمان امنيت اداره مىشد. سياست خارجى را نيز طبق ميل و سليقهى شاه طرح و پياده مىكردند و در اين هنگام روابط ايران و شوروى به نهايت تيرگى رسيده بود. شاه طى يك مصاحبهى مطبوعاتى اظهار كرد كه ايران مدتها پيش اسرائيل را به رسميت شناخته است. بلافاصله جمال عبدالناصر رئيسجمهور مصر، ضمن نطق خود، شاه را همدست استعمارگران ناميد و شديدترين حملات را به وى نمود و در نتيجه روابط مصر با ايران قطع شد. در سال 1339 ش انتخابات دورهى بيستم مجلس با مشاركت حزب مليّون، حزب مردم، و منفردين آغاز شد و با تقلب خاتمه يافت و مردم سخت از آن ناراضى شدند. اعلام جرمهاى متعدد موجب گرديد تا شاه تقصير را متوجه اقبال دانسته و او را بركنار نمايد و كليهى وكلاى انتخابى به صورت دستهجمعى از وكالت استعفا نمودند. مهندس جعفر شريفامامى وزير صنايع و معادن همان كابينه، به نخستوزيرى منصوب گرديد. دانشجويان دانشگاه تهران به علت عدم رضايت از مسائل جارى سياسى و رويهى شاه در كليهى شئون مملكت، تظاهرات شديدى نمودند. اوضاع متشنج كشور ايران كه از سوء سياست شاه سرچشمه مىگرفت، دولت آمريكا را نگران ساخت و اورل هريمن فرستادهى ويژهى رئيسجمهورى آمريكا، براى مطالعه و بررسى اوضاع وارد تهران شد و پس از مراجعت، مقامات كاخ سفيد را از اشتباهات شاه آگاه نمود. از نيمهى دوم ارديبهشت ماه 1340، فرهنگيان كشور به علت كمى حقوق، در سراسر ايران دست به اعتصاب و تظاهرات زدند و در يكى از اجتماعات، يك فرهنگى به نام دكتر خانعلى در ميدان بهارستان به قتل رسيد و عدهاى مجروح شدند. شريفامامى كه مورد استيضاح دو نفر از وكلاى مجلس نيز قرار گرفته بود، در مقابل مشكلات تاب مقاومت نياورده، از كار كنارهگيرى كرد. دكتر على امينى كه مورد اعتماد رئيسجمهور آمريكا بود، به رياست دولت منصوب و به شاه تكليف شد كه از دخالت در امور مملكت خوددارى نمايد. دكتر امينى، وزيران خود را بدون مداخلهى شاه انتخاب و فرمان انحلال مجلسين را از شاه دريافت كرد و مجلسين منحل شدند. دكتر امينى، ضمن نطقى وضع كشور را به علت وجود فساد، اسفناك و راه حل آن را مبارزه با فساد اعلام و مردم را به جهاد دعوت كرد. هيئت وزيران برنامهى خود را اصلاحات ارضى و مبارزه با فساد و تنزل هزينهى زندگى اعلم نمود و دست به اقداماتى زد. دكتر امينى براى مبارزه با فساد، يكى از قضات شريف به نام نورالدين الموتى را در رأس دادگسترى قرار داد و او هم دادگسترى را خانهتكانى كرد و دو تن از قضات پاكدامن را در سمت دادستانى ديوان كيفر و دادستانى تهران مستقر ساخت و آنها عدهاى از امراء ارتش و افراد كشورى را بازداشت نمودند و پروندههاى متعددى در دادسراى تهران و ديوان كيفر تشكيل گرديد. اعتصاب فرهنگيان پايان يافت و اجراى قانون اصلاحات ارضى شروع شد.
در همان روزها جبههى ملى فعاليت خود را از نو آغاز كرد و نهضت آزادى كه تا آن موقع به نام نهضت مقاومت ملى به طور زيرزمينى فعاليت مىكرد، موجوديت خود را اعلام نمود. محمدرضا در دوران حكومت دكتر امينى، مسلوبالاختيار بود و اين موضوع موجب گرديد كه تدريجاً مخالفت خود را با دولت آغاز كند و عدهاى را نيز تحريك به مخالفت نمود. امينى كارى از پيش نبرد و محمدرضا پهلوى نيز سفرى به آمريكا رفت و عدم توفيق دكتر امينى را گزارش داد و تعهد نمود در صورتى كه اختيارات مجدداً به وى واگذار شود، نظريات كاخ سفيد را به نحو مطلوب انجام خواهد داد. شاه موفقانه از سفر آمريكا بازگشت. امينى راهى جز كنارهگيرى نداشت و در 26 تير ماه 1341 استعفاى كابينه را به شاه داد و امير اسداللَّه علم جانشين وى گرديد. در شهريور 1341 ش هيئت وزيران علم لايحهى جديد تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى را تصويب كرد و به زنان حق انتخاب داد و در آن قيد «اسلام» از شرايط انتخابات حذف و به جاى سوگند به قرآن، سوگند به «كتاب آسمانى» قيد گرديد. از طرف علماء و روحانيون حوزهى علميهى قم مخالفتهاى بىسابقهاى آغاز شد. و هريك از مراجع تقليد، طى تلگرافى از شاه خواستند تا نسبت به لغو تصويبنامه اقدام نمايد. شاه در پاسخ، تصويبنامه را چيز تازهاى ندانسته و تلگراف را براى دولت ارسال نمود. آيات عظام پس از دريافت تلگراف شاه، تلگراف شديداللحنى به علم مخابره و دولت را شديداً مورد حمله قرار دادند. بين ايلات و عشاير فارس براى حمايت از روحانيت جنبشهائى ايجاد شد. گرچه دولت تصويبنامهى مصوب خود را لغو نمود، ولى آيتاللَّه خمينى به مناسبت آغاز درس رسمى حوزه، سخنرانى ايراد نمود و دولت را به شدت مورد انتقاد قرار داد. شاه در اجراى خواستهى دولت آمريكا، اصول ششگانهاى را به نام اصلاحات اجتماعى به رفراندوم گذاشت و آنها عبارت بودند از: 1) الغاء رژيم ارباب رعيتى؛ 2) ملى كردن جنگلها؛ 3) فروش سهام كارخانجات دولتى؛ 4) سهيم كردن كارگران در سود كارخانهها؛ 5)اصلاح قانون انتخابات؛ 6) ايجاد سپاه دانش.
حضرت آيتاللَّه خمينى حكم به تحريم رفراندوم صادر كردند. پس از انتشار فتواى ايشان، بازار و اصناف دكانها را تعطيل نموده و مردم به خيابانها ريختند و تظاهرات دامنهى گستردهترى پيدا كرد و اعلاميهى تحريم رفراندوم از طرف مراجع ديگر صادر و در اجتماع مردم قرائت شد. در همين موقع پليس براى متفرق ساختن مردم وارد عمل شد و زد و خورد آغاز گرديد و بالاخره پليس موفق شد از اجتماع مردم در بعدازظهر آن روز در مسجد سيد عزيزاللَّه جلوگيرى نمايد. به دنبال اين تظاهرات عدهى زيادى بازداشت شدند. در شهر قم تظاهرات مردم بسيار گسترده بود و زد و خورد بين قواى نظامى و مردم ادامه يافت. عدهى زيادى از كارگران شركت واحد اتوبوسرانى تهران و مأموران امنيتى به شهر قم وارد شده، نقاط حساس شهر را اشغال نمودند و شهر قم به تصرف نظاميان درآمد. در تهران نيز تظاهرات دانشجويان دانشگاه سركوب شد. چهارم بهمن ماه 1341 ش شاه وارد قم شد و ضمن نطق تندى عليه علماء اعلام، اسناد مالكيت كشاورزان را اعطاء كرد. در همين روز جمع كثيرى از جمله آيتاللَّه طالقانى و سران نهضت آزادى در تهران بازداشت شدند. روز ششم بهمن، رفراندوم در سراسر ايران انجام گرفت و به زنان نيز اجازهى شركت داده شد. جان اف. كندى طى تلگرافى رفراندوم ششم بهمن را به محمدرضا پهلوى تبريك گفت. امام خمينى عيد نوروز 1342 ش را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر (عج) اعلام نمودند. بعدازظهر روز دوم فروردين به مناسبت شهادت امام جعفر صادق (ع) در مدرسهى فيضيهى قم مجلس روضهخوانى و عزادارى مفصلى برپا شد و جمع كثيرى از مردم و زوار در آن مجلس حضور داشتند. در اواسط روضه، عدهاى از مأمورين امنيتى و افراد گارد و عدهاى ماجراجو كه به قم آمده بودند، به حاضرين در مدرسهى فيضيه حملهور شده و با كمك نيروى امدادى جمعى را كشته و عدهاى را زخمى نمودند و قسمتى از ساختمان مدرسه تخريب شد و مدرسهى طالبيهى تبريز نيز سرنوشتى بهتر از فيضيه نداشت. روز بعد نيز اين زد و خورد در فيضيه و طالبيه تكرار شد. با صدور اعلاميهى امام خمينى و ادامهى سخنرانىهاى شديداللحن ايشان عليه شاه و دولت و تظاهرات مردم و علماء و روحانيون، شاه دستور دستگيرى امام خمينى را صادر نمود و ساعت 3 بامداد 15 خرداد 1342 ش چند كاميون سرباز و مأمورين امنيتى، ايشان را دستگير و تحتالحفظ به تهران آورده در باشگاه افسران جاى دادند و در نتيجه بازار و دكّاكين تعطيل شد و مردم خشمگين با تظاهرات شديد به ساختمان قرارگاهها حمله برده و دست به تخريب زدند كه اين امر موجب كشته شدن بيش از 5 هزار نفر و زخمى شدن عدهى زيادى و دستگيرى و بازداشت افراد كثيرى از جمله آيتاللَّه طالقانى و سران نهضت آزادى گرديد و چند نفر از دستگيرشدگان ظرف چند روز محاكمه و اعدام و آيتاللَّه طالقانى و بقيه به حبسهاى طويلالمدت محكوم شدند.
پس از ايجاد آرامش صورى، براى انجام انتخابات دورهى بيست و يكم مجلس شورا و دورهى چهارم مجلس سنا، طبق خواست و دستور شاه كنگرهاى به نام آزادزنان و آزادمردان در تهران تشكيل و صورت كانديداها را منتشر نمود (شهريور 1342 ش) و بدين ترتيب انتخابات مجلس شورا و سنا خاتمه يافت و مجلسين شروع به كار كردند و 600 فقره تصويبنامهى دورهى فترت و اصول ششگانهى انقلاب سفيد شاه (كه بعد به 18 اصل افزايش يافت) به تصويب مجلسين رسيد. تصويب اصول انقلاب سفيد و سركوب روحانيون و اصناف آنچنان غرور و نخوتى در محمدرضا پهلوى ايجاد نموده بود كه هرگز حاضر به شنيدن نصيحت و تذكر و حتى مشورت ديگران نبود و به محض اطلاع از خيرانديشى رجالى كه در دربار جلسهاى تشكيل داده بودند، دستور داد تمام آنها از جمله حسين علاء و انتظام مديرعامل شركت نفت، از مشاغل خود بركنار و خانهنشين شوند و عدهاى از امراء ارتش را كه در مقام صلاحانديشى و نصيحت به او بودند، با خفت و خوارى به زندان افكند. امير اسداللَّه علم نخستوزير مطلوب شاه، به دستور او در اسفندماه 1342 ش مجبور به استعفا گرديد و بلافاصله فرمان نخستوزيرى براى حسنعلى منصور رهبر حزب جديدالتأسيس ايران نوين كه سياست آمريكا متوجه او بود، صادر شد. اولين اقدام منصور، اعلام آزادى امام خمينى از طرف شاه و دولت بود. لايحهى مصونيت مستشاران آمريكائى (نوع كاپيتولاسيون) به تقاضاى منصور نخستوزير، در مرداد ماه 1343 ش در مجلس سنا و در مهرماه همان سال در مجلس شورا به تصويب رسيد و اين امر موجب جلب رضايت كاخ سفيد گرديد به طورى كه آمريكا آمادگى خود را براى اعطاى دويست ميليون دلار به ايران اعلام كرد. امام خمينى در 4 آبان ماه نطق كوبندهى شديداللحنى عليه شاه و آمريكا و اسرائيل ايراد كرد كه در نتيجه در 13 آبان، امام خمينى را در قم بازداشت كرده و پس از انتقال به تهران، به تركيه تبعيد نمودند. عدهى زيادى از روحانيون و مردم كه در تهران و شهرستانها به اين اقدام اعتراض كردند، بازداشت شدند. روز اول بهمن 1343 ش حسنعلى منصور جلوى مجلس شوراى ملى به ضرب گلوله بخارائى از پاى درآمد و روز 6 بهمن درگذشت و شاه طى نطقى او را بىگناه خواند و اميرعباس هويدا را به جانشينى او انتخاب كرد. بامداد روز 21 فروردين ماه 1344 ش محمدرضا پهلوى در كاخ مرمر توسط سرباز وظيفهاى به نام رضا شمسآبادى به مسلسل بسته شد ولى هيچيك از گلولهها به شاه اصابت نكرد و دو نفر از محافظين شاه كشته شدند.
محمدرضا پهلوى در اواخر سال 1345 ش به فكر تشكيل مجلس مؤسسان افتاد و دولت لايحهى آن را به مجلس داد و مورد تصويب واقع شد و انتخابات آن همزمان با انتخابات بيست و دومين دورهى قانونگزارى برگزار شد و مجلس مؤسسان سوم روز 28 مرداد ماه 1346 ش در كاخ مجلس سنا افتتاح شد و دولت لايحهى تغيير چهار اصل از متمم قانون اساسى را تقديم مجلس نمود كه به تصويب رسيد. به موجب مواد اصلاحى چنانچه شاه فوت كند و وليعهد به سن قانونى نرسيده باشد، فرح پهلوى نايبالسلطنه خواهد شد. روز چهارم آبان مراسم تاجگذارى محمدرضا پهلوى، فرح و رضا در كاخ گلستان با هزينهى سنگين انجام پذيرفت. شاه در دى ماه 1347 در دهلى نو اعلام كرد كه در صورت تمايل مردم بحرين و به شرط تصويب شوراى امنيت، ايران از حاكميت خود بر آن مجمعالجزاير صرفنظر مىكند. در ارديبهشت 1349 ش شوراى امنيت گزارش هيئت اعزامى مشعر بر خواست مردم بحرين براى استقلال آن را تصويب كرد و دولت نيز آن را به تصويب مجلسين رسانيد. شاه براى تثبيت بيشتر مقام خود، در سال 1350 ش جشن 2500 سالهى شاهنشاهى ايران را برگزار نمود و عدهاى از سلاطين و رؤساى جمهور و نمايندگان كشورها و خبرنگاران در اين جشن شركت كردند. هزينهى سنگين جشنهاى 2500 ساله در راديو و تلويزيونهاى كشورهاى غربى بازتاب بدى پيدا كرد و ضمن نشان دادن فيلمهاى جشن، گوشههائى از زندگانى رقتبار جنوب تهران و مردم روستاها نيز به نمايش گذاشته مىشد به طورى كه وزير دربار طى مصاحبهاى هزينهى جشن را هفده ميليون دلار اعلام كرد، در حالى كه هزينهى جشن متجاوز از پانصد ميليون دلار شده بود.
شاه در ادامهى نقش خود به عنوان ژاندارم خليجفارس و به توصيهى آمريكائىها، ابتدا در سال 1350 و 1351 طبق يك موافقتنامهى سرى، به سلطاننشين عمان افزار جنگى ارسال نمود و در سال 1352 نيروهاى كمكى با وسايل پيشرفته به ظفار اعزام داشت و در اواخر 1353 ش نيروهاى ايرانى صلالهنشين ظفار را تصرف كرده، شورشيان را پراكنده نمودند. در همين ايام، شاه به اختلافات چند سالهى خود با عراق كه از طريق زد و خوردهاى مرزى و نيز تقويت كردهاى بارزانى تشديد شده بود، با انعقاد قراردادى كه به وساطت بومدين رئيس دولت الجزاير، در پايتخت آن كشور به امضاء رسيد، خاتمه داد. در خرداد 1352 ش مذاكرات شاه براى تجديد قرارداد با كنسرسيوم به نتيجه رسيد و قرارداد جديدى با لغو قرارداد 1954 منعقد شد و شاه آن را به عنوان حاكميت مطلق خود بر صنايع نفت جلوه داد. در سال 1353 ش اقدام مهم ديگر شاه، اعلام تشكيل حزب رستاخيز طى كنفرانس مطبوعاتى بود كه دو حزب قبلى را به يك حزب فراگير تبديل نمود و اميرعباس هويدا دبيركل آن شد و مردم مجبور به قبول عضويت حزب يا خروج از كشور بودند. اين تصميم عدم رضايتى بزرگ در جامعه فراهم ساخت كه در شتاب انقلاب عليه شاه و رژيم تأثير فراوانى داشت. قيمت نفت در بازار بينالمللى از سال 1350 به بعد افزايش يافت و افزايش بهاى نفت بيش از حد ايران، هيچ دليلى جز خواست ايالات متحدهى آمريكا نداشت و با بند و بستى كه بين شاه و نيكسون به عمل آمده بود، با انجام معاملات كلان اسلحه در ازاء نفت، دلارهاى نفتى به جيب آمريكا سرازير مىگرديد و از اين رهگذر اقتصاد بحرانزدهى آمريكا بهبود يافت. افزايش قيمت نفت موجب شد كه درآمد ايران در سال از منابع طبيعى تا 22 ميليارد دلار برسد. بيشتر اين درآمد صرف خريد اسلحه شد و در مرحلهى اول، دولت آمريكا و سپس انگلستان و دولت فرانسه دلالهاى خود را به تهران فرستادند و بخش عظيمى از اين درآمد نصيب آنها شد. غير از خريد اسلحه، شاه به تقسيم درآمد ايران پرداخت و مبلغ معتنابهى از درآمد نفت را بين بعضى از كشورها به صورت وام و يا بلاعوض پرداخت نمود. شاه در عين انجام يك سلسله بازىهاى سياسى داخلى و خارجى، مخالفين خود را در داخل و خارج كشور به حساب نمىآورد و با احدى از مصادر امور نيز به مشورت نمىنشست (خاطرات فردوست و اسداللَّه علم). ولى مبارزهى مردم با رژيم سلطنت همچنان مخفيانه و آشكارا ادامه داشت و بعضى از مخالفين شاه مبارزهى مسلحانه را آغاز كردند. واقعهى سياهكل سرآغاز يك دورهى تازه از فعاليتهاى مخالف بود كه جاذبهاى براى ساير گروهها ايجاد نمود و هستههاى مستقل چريكى ديگرى عليه شاه به وجود آورد قتل سرلشكر فرسيو رئيس دادرسى ارتش، سرتيپ زندپور رئيس كميتهى مشترك و سرتيپ ظاهرى و چند افسر بلندپايهى آمريكايى و كشته شدن عدهى زيادى از مأمورين انتظامى در گشتهاى شبانه نشانگر مبارزهى گروههاى مختلف با شاه و رژيم بود. در خارج از كشور نيز عدهى زيادى از دانشجويان با تشكيل جناحهاى مختلف مبارزات مداومى عليه رژيم انجام مىدادند. انتخابات دورهى بيست و چهارم مجلس شوراى ملى و دورهى هفتم مجلس سنا كه به دورهى رستاخيز معروف است، عدم رضايت مردم را چند برابر كرد. افزايش هزينهى زندگى كه نسبت به دو سال قبل 50 درصد افزايش يافته بود، بحران مسكن در سرتاسر كشور، عدم تعادل درآمدها در بين طبقات مختلف و صحبتهاى درگوشى از اعمال خاندان سلطنتى و نزديكان شاه به عدم رضايت مردم كمك مىكرد. در تمام اين مدت، سخنرانىهاى امام خمينى كه از تركيه به نجف اشرف منتقل شده بود، تكثير مىشد و به گوش مردم مىرسيد. عدم رضايت مردم تدريجاً شاه را به انديشه انداخت كه راهى براى ترضيهى خاطر مردم فراهم سازد. روى كار آمدن كارتر در آمريكا و فشار به اجراى حقوق بشر در ايران كه به طور جدى تعقيب مىشد، شاه را ناگزير كرد تغييراتى در كادر كشور به وجود آورد. سرانجام هويدا نخستوزير مطلوب شاه، پس از نزديك به سيزده سال نخستوزيرى، به شغل وزارت دربار انتقال يافت و جمشيد آموزگار كه چندى رئيس حزب رستاخيز بود، نخستوزير شد. اولين اقدام آموزگار، اعلام فضاى باز سياسى بود و به مطبوعات آزادى داد تا آنچه را كه ميل دارند بنويسند. فشار آمريكا هر روز جهت اعمال حقوق بشر بيشتر مىشد و شاه ناگزير بود براى حل مشكل خود به آمريكا برود و در آبان ماه 1356 ش وارد واشنگتن شد و مذاكرات خود را با كارتر آغاز كرد. در روز 25 آبان ماه در مراسم سخنرانى شاه و كارتر، تظاهرات دانشجويان ايرانى مخالف رژيم شدت گرفت و پليس آمريكا مجبور به استعمال گاز اشكآور شد. در روزهائى كه شاه در آمريكا و اروپا بسر مىبرد، در تمام شهرهاى ايران تظاهرات ملايم و اعلاميهى مخالفت با رژيم نضج مىگرفت. نماز روز عيد فطر در همان ايام نمايانگر تحولاتى در آيندهى نزديك بود. ساواك و مأمورين گارد، متوسل به خشونت بيشتر شدند. در اجتماع آرامى كه در يكى از باغات كاروانسراسنگى واقع در جادهى كرج و تهران بود، تظاهركنندگان غالباً در زير ضربات چوب و قمه و شلاق مأمورين، مصدوم و مجروح شدند. روز هشتم دى ماه 1356 ش در انجمن فرهنگى ايران و آمريكا افنجارى روى داد در حالى كه قرار بود فرداى آن روز كارتر وارد ايران شود. جيمى كارتر به اتفاق سايروس ونس وزير خارجه و برژينسكى مشاور امنيت ملى، در روز نهم دى ماه وارد تهران شدند. ملك حسين شاه اردن نيز قبلاً در تهران حضور يافته بود. كارتر در تهران اعلام كرد اتحاد نظامى آمريكا و ايران ناگسستنى است و شاه از دوستى بسيار استوار ايران و آمريكا سخن گفت. در ميان تظاهرات پر سر و صداى تمام شهرها، شهر تبريز در روز 29 بهمن ماه شاهد بزرگترين تظاهرات عليه رژيم شاه بود. مردم بپاخاستهى تبريز مخصوصاً دانشجويان، اصناف و بازاريان حماسه آفريدند. اعلام حكومت نظامى و تغيير استاندار تبريز و تعويض و تنبيه رؤساى انتظامى و امنيتى، هيچگونه تأثيرى در رويدادهاى بعدى نگذاشت. روز بيستم مرداد مردم اصفهان مانند مردم تبريز با تظاهرات عظيم و گستردهى خود سينماها، بانكها، هتل شاهعباس، ساختمانهاى دولتى و ساختمان حزب رستاخيز را به آتش كشيدند. در اين درگيرى عدهى زيادى كشته و زخمى باقى ماند. به دستور شاه، در اصفهان حكومت نظامى اعلام شد. به دنبال اصفهان، در نجفآباد و همايونشهر و شهرضا نيز حكومت نظامى اعلام گرديد. در همين ايام، سينما ركس آبادان به آتش كشيده شد و 377 زن و كودك و جوان در ميان درهاى بستهى سينما سوختند كه تأثر عمومى آن غيرقابل توصيف بود. آموزگار پس از سيزده ماه زمامدارى استعفا داد و جعفر شريفامامى يكى از مهرههاى رژيم، به نخستوزيرى برگزيده شد. شريفامامى خود را از خانوادهى روحانيت مىدانست و تاريخ شاهنشاهى را به هجرى شمسى تبديل نمود. دولت وى به يك سلسله اقدامات نمايشى دست زد و وعدههاى زيادى داد ولى تظاهرات مردم همچنان شدت مىيافت. به طورى كه دولت در تهران و 11 شهر حكومت نظامى برقرار كرد. در روز جمعه 17 شهريور 1357 كه مردم در ميدان ژاله اجتماع كرده بودند، مورد حملهى مأموران حكومت نظامى قرار گرفتند و عدهى زيادى كشته و زخمى شدند و اين روز در تاريخ انقلاب ايران، «جمعهى سياه» نام گرفت. شاه در تسكين افكار عمومى، هويدا وزير دربار را تغيير داد و دكتر اردلان را بدان سمت منصوب نمود. در دوران حكومت شريفامامى، اعصابات آغاز شد و تدريجاً توليدات كشور به صفر رسيد و شبها شهرهاى ايران در تاريكى فرومىرفت. شريفامامى در اوايل حكومت خود، موجباتى فراهم كرد تا دولت عراق، تضييقاتى براى امام خمينى فراهم نمايد و سپس او را از خاك عراق بيرون راندند. امام ناگزير به پاريس رفت و رهبرى انقلاب را ادامه داد. شريفامامى در آبان ماه 1357 كنار رفت و شاه يك دولت نظامى به رياست ارتشبد غلامرضا ازهارى سر كار آورد و خود در صفحهى تلويزيون ظاهر شد و نطقى استرحامآميز ايراد نمود و خطاب به مردم گفت كه صداى انقلاب شما را شنيدم و از آيات عظام ملتمسانه درخواست كرد كه مردم را هدايت نمايند و قول همهگونه آزادى داد ولى نه دولت نظامى و نه نطق شاه، بازدارندهى روند انقلاب نبود و شاه متوسل به سران جبههى ملى و رجال سالخورده شد و هيچكس نخستوزيرى را نپذيرفت. سرانجام شاهپور بختيار از سران درجه دوم جبههى ملى، پيشنهاد شاه را پذيرفت و بنا به خواستهى او مجلسين ابراز تمايل به نخستوزيرى بختيار نمودند و فرمان گرفت و كابينه را به مجلس معرفى كرد. اما ديگر نه عضو جبههى ملى بود و نه دبير حزب ايران، زيرا از هر دو سمت بركنار شده بود. شاه پس از اينكه مجلسين به دولت بختيار رأى اعتماد دادند، در روز 26 دى ماه 1357 ش تهران را با چشمانى گريان به سوى مصر ترك كرد و از نخستوزير و فرماندهان ارتش خواست ديگر گزارشى براى او ارسال ندارند. روز 12 بهمن 1357 امام خمينى رهبر انقلاب اسلامى، از طريق فرودگاه مهرآباد با استقبال باشكوه و بىسابقه وارد تهران شد و نطق معروف خود را در بهشت زهرا ايراد نمود و سلطنت پهلوى را غيرقانونى خواند و سرانجام روز 22 بهمن ماه 1357 ش آخرين سلسلهى سلطنتى و 2500 سال شاهنشاهى ايران منقرض گرديد.
محمدرضا چند روزى در مصر بسر برد، بعد به مراكش رفت، آنگاه چندى در پاناما بسر برد و مجدداً براى معالجه به مصر بازگشت. وى در سوم مرداد ماه 1359 ش در همان جا درگذشت.
(1359 -1297 ش). در تهران به دنيا آمد. وى دومين شاه از سلسلهى پهلوى بود. پس از پايان تحصيلات ابتدايى، براى ادامهى تحصيل، به سوئيس رفت و در 1315 ش به ايران بازگشت و در 1317 ش از دانشكدهى افسرى فارغالتحصيل شد. در 1320 ش، با كنار رفتن پدرش از سلطنت، عهدهدار امور كشور گرديد تا اينكه در 1357 ش متعاقب تظاهرات گسترده و اعتصابات سراسرى كشور و پيروزى انقلاب اسلامى مجبور به ترك ايران شد. از آثار وى: «مأموريت براى وطنم»؛ «ايران جاويد»؛ «انقلاب سفيد»؛ «پاسخ به تاريخ»؛ «سياست بينالمللى ايران»؛ «به سوى تمدن بزرگ».[1]
شاه سابق ايران، فرزند رضاخان سر سلسلهى پهلوى. دومين و آخرين پادشاه از خاندان پهلوى. (و. 1298 ه.ش) در شهريور 1320 به دنبال حملهى نيروهاى روس و انگليس به ايران، رضا شاه روز 25 شهريور از سلطنت استعفا كرد و وى عهدهدار سلطنت شد. پس از سى و هفت سال و اندى سلطنت، به دنبال قيام يكپارچه و سرارى مردم ايران، تحت رهبرى آيتاللَّه خمينى، در دى ماه 1357 مجبور به ترك ايران شد و پس از 22 بهمن 1357، روز پيروزى ملت بر ارتش دست نشاندهى او، برقرارى نظام جمهورى اسلامى به رفراندوم گذاشته شد و روز دهم فروردين 1358 از تصويب اكثريت قاطع ملت گذشت.
******************************************************************************************
ماخذ
[1] دايرةالمعارف فارسى (2694 -2693 /2)، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (جلد اول)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3282 -2986 -2927 -2866 -1995 -1942 -1734 -1733 /2 -1493 -379 /1)، مؤلفين كتب چاپى (144 -143 /3).
فعالیت ها : : مشاهیر / سیاست
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}